وبلاک فتح الفتوح نوشت

چند ساعتی بود که ارتباط با خط مقدم قطع شده بود...
حاج همت به من گفت: حالا هی نیرو از این طرف می فرستیم که برود و خبر بیاورد ولی هرکس رفته برنگشته!!!
یک سه راهی به نام سه راهی مرگ بود که هرکس می رفت محال بود بتواند از آن عبور کند. 
حاج همت به مرتضی قربانی- فرمانده لشکر25 کربلا- گفت: یکی دو نفر را بفرستند خبر بیاورند تا ببینم اوضاع چه شکلی است. 
قربانی گفت: من هیچکس را ندارم، هرکس را فرستادم رفت و برنگشت. 
حاجی سری تکان داد و راه افتاد سمت جزیره؛ قبل از راه افتادن جمله ای گفت که هیچوقت یادم نمی رود:
" مثل اینکه خدا ما را طلبیده"...

در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود.
چند روز قبل حاج عبادیان مسئول تدارکات لشکر یک دست لباس به حاج همت داده بود و ما از روی همان لباس توانستیم حاجی را شناسایی کنیم و پیکر مطهر ایشان را به تهران بفرستیم.
آری حاج همت همچون اربابش حسین(ع) بی سر به دیدار معبودش شتافت