وبلاگ سبک زندگی بیست نوشت 




اصلا چیزى که سبب شد دانشمندان و متفکران و مکتشفان و مخترعان در تمام طول قرون و اعصار در مسائل علمى پیشرفت پیدا کنند همین عقیده مذهبى آنها بود، و اگر این اعتقاد مذهبى نبود آنها موفق به این کشفیات نمى شدند، شاید این مطلب براى بعضى از خوانندگان محترم خیلى عجیب باشد که «اگر دانشمندان عقیده مذهبى نداشتند موفق به کشف حقایق این عالم نمى شدند». هم اکنون به روشنى خواهیم دید که تمام دانشمندان در واقع از یک نیروى مذهبى، و اعتقاد به خدا در کشفیات علمى خود الهام و مدد مى گرفتند.


اکنون اصل عبارت انیشتین را دقت کنید، عبارت در کتابى است به نام «دنیایى که من مى بینم» اصل کتاب تألیف انیشتین و به فارسى هم برگردانده و منتشر شده است:

«به سختى مى توان در میان مغزهاى متفکّر جهان کسى را یافت که داراى یک نوع احساس مذهبى مخصوص به خود نباشد، این مذهب با مذهب یک شخص عامى فرق دارد، خداى یک فرد عامى با خداى متفکّران فرق دارد، خداى یک فرد عامى موجودى است که او به رحمتش امیدوار و از قهر و غضبش گریزان، احساسى که تغییر شکل و تعالى احساسات کودکى نسبت به پدر است، ولى یک دانشمند مصلح معتقد به قانون علّیّت عالم وجود مى باشد امّا مذهب این دانشمند چیست؟ مذهبش; تحیرى شعف آور از نظام عجیب و دقیق کائنات است که گاه گاه پرده از روى اسرارى بر مى دارد که در مقایسه با آن تمام تلاش ها و تفکّرات منظّم بشرى، انعکاسى ناقابل بیش نیست».

یعنى مذهبى که آدم متفکّر دارد غیر مذهب آدم عامى است، آدم عامى از ترس مى رود بسوى خدا، و یا از شوق بهشت. امّا مذهب یک متفکّر مولود این نظام عالم هستى و قوانین جهان آفرینش است.

وقتى نگاه به این نظام عجیب شگفت انگیز مى کند یک حال تحیّر و اعجاب آمیخته با شعف به او دست مى دهد و همین او را وادار به تلاش و کوشش براى درک قوانین این عالم مى کند و هر وقت پرده از روى قانون و نظمى از نظامات این جهان بر مى دارد تمام خستگیها و تلاشهایى که در این راه به کار برده در برابر آن قانونى که کشف کرده بسیار ناچیز و بى ارزش جلوه مى کند یعنى روح او در برابر این تلاشها و زحمتها تسکین پیدا مى کند و تمام این خستگیها برطرف مى شود.

من هنگامى که این کلام انیشتین را مطالعه مى کردم یاد جمله اى از امام على(علیه السلام) پیشواى بزرگ اسلام افتادم:

در آن جا که مى فرماید: «الهى ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فى جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک; خدایا اگر من تو را پرستش مى کنم نه به خاطر ترس از دوزخ، ومجازات توست، (مجازات و کیفر تو مسلّم است، امّا من به خاطر آن ترا پرستش نمى کنم) و نه به خاطر آن نعمت هاى بهشت تو. (گرچه آن نیز یک واقعیّت است امّا من به خاطر آن تو را پرستش نمى کنم). بلکه من تو را شایسته عبادت و پرستش یافتم و تو را پرستیدم»

یعنى تمام این هستى به تو منتهى مى شود و تمام این نظام عجیب، از تو سرچشمه مى گیرد. من به خاطر این نظام، و به خاطر این هستى و به خاطر آن علم و حکمت و وجود و هستى بى پایان تو، ترا پرستش مى کنم.

اکنون مى بینم پس از 1400 سال یا کمى کمتر انیشتن مى آید و مى گوید: مذهب متفکّران جهان مذهبى است که بر اساس آن نظام شعف آور و حیرت انگیزى از جهان آفرینش است که متفکّران درباره آن اندیشیده اند; و تمام افتخار یک متفکّر این بوده است که توانسته است یک صفحه از صفحات بى پایان این کتاب بزرگ عالم هستى را بخواند، و پرده از روى گوشه اى از اسرار آن بردارد.

از آنچه گفتیم چند موضوع اساسى روشن شد:

1ـ معناى مذهب را یافتیم و دانستیم دین و مذهب به مفهوم واقعیش یعنى تسلیم در برابر واقعیات جهان هستى، و در برابر حقایق جهان آفرینش، در برابر خدا در برابر قوانین پروردگار عالم و تمام مذاهب هم که آمدند یکدیگر را تکمیل کردند، و نیز همه مکمل ساختمان غرائز و جسم جان بشر بوده اند.

2ـ در تمام طول تاریخ بشر مذهب در وجود انسان بوده است چه این که این انسان پیوندى ناگسستنى با این عامل هستى دارد و نمى تواند در برابر هستى تسلیم نباشد، خواه ناخواه تسلیم است بنابراین مذهب به اشکال مختلف در وجود بشر بوده و خواهد بود.

3ـ هم اکنون آن قشرهایى که مى گویند ما مذهبى نداریم در واقع یا مذهب به صورت انسان پرستى در میان آنهاست و یا نام آن را تغییر داده اند و آنچه ما نامش را مى گذاریم خدا آن ها طبیعتش مى نامند.

اما طبیعتى که تمام صفات خدا را براى او قائل هستند، و ایمان به چنین طبیعتى دارند.

این بود خلاصه مسائلى که در بیان حقیقت مفهوم دین توجه به آن لازم بود، اکنون باید ببینیم این دین و مذهب که تفسیرش را در سه جمله فوق دانستیم چه ارمغانها و ره آوردهایى براى جهان بشریت آورده است. در بحث آینده در این زمینه سخن خواهیم گفت.

makarem.ir