دیگه زبانم قاصره.....
هیچى ندارم بگم....
شما چطور؟؟؟
عروج 10/1/1366 ساعت ۴ بعد از ظهر در سنگر شناسایی شلمچه بوسیله خمپاره خصم زبون
برادران گرامی نکند که خدای ناکرده در رختخواب ذلت بمیریم که حسین (ع) در میدان جهادشهید شد .
برادران عزیز نکند در رختخواب غفلت بمیریم که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد .
ای انانی که دائم می گوئید ای کاش در کربلا بودیم و حسین را یاری می کردیم . اکنون حسین را یاری کن که امروز روز امتحان است . اگر تمام حرف های روح خدا وپیرنورانی جماران را به گوش شنوا باشی به یقین رستگاری ...
برادران و خواهران ما الان مانند ماهی در نعمات این انقلاب غوطه وریم . مبادا قدر این نعمت را ندانیم که خدای ناکرده خسر الدنیا و الاخره خواهیم شد.
.....و شهادت می دهم که این انقلاب زمینه ساز حکومت مهدی (عج) است و شهادت می دهم جز این نیست و خدا را شکر که توفیق شهادت داد و این شهادت نامه من است ...
....و شهادت می دهم که خمینی نائب برحق ولی عصر(عج) است و اطاعت از او اطاعت از خداست و هر کس غیر از این کند به تحقیق در خسران است ...
.....و شهادت می دهم که براستی نسیم الهی بر این کشور وزیده شده و در واقع خمینی این نسیم را با خود آورده است .
....شهادت می دهم که خمینی وارث بحق حسین (ع) است .... و شهادت می دهم انقلاب خمینی سرچشمه ای از انقلاب حسینی دارد و تنها برای احیاء اسلام است .
وبلاگ شهدای دانش آموز الگوی نوجوانان نوشت:
یکشنبه 1391/01/06
بسم الله الرحمن الرحیم
"و من طلبنب وجدنی و من وجدنی عرفنی...."
"هر کس مرا طلب کند خواهد یافت و هر کس مرابیابد خواهد شناخت و هر کس مرا بشناسد عاشقم خواهد شد و آنکه عاشقم شد من نیز عاشقش شوم و هر کس که عاشقش شدم می کشم او را و آنکه من او را بکشم خون بهایش بر من واجب است پس من خود خون بهای او خواهم بود ..."
سپاس فراوان خداوند یکتا را که ما را آفرید و به ما درس چگونه زیستن و چگونه مردن آموخت و با سلام به پیشگاه اختر تابناک ولایت و امامت مهدی موعود (عج) و سلام برنائب بر حقش امام امت و سلام و درود بی پایان بر تمامی رزمندگان اسلام که با نثار خونشان نهال انقلاب اسلامی را آبیاری می نمایند.
خدایا بارلها خودت شاهدی که من هیچ نوع مقصدی جز دفاع از قانون اسلامی خودت ندارم و این راهی که من انتخاب کرده ام راهی است که امام حسین (ع) این راه را پیموده و علی اکبر پیموده، عباس دلاور پیموده، کلیه شهیدان از صدر اسلام گرفته تا اکنون پیموده اند پس خون من از خون بقیه شهدا که بهتر نیست لذا از درگاه ایزد منان تقاضای شهادت در راه ستایش تو را دارم.
من محمود ناظری فرزند علی اکبر بر اساس مسئولیتی که بر عهده من بود که از حریم اسلام دفاع نمایم راهی جبهه های حق علیه باطل شدم تا از مرزهای سیاسی اسلام دفاع کنم. امید است که خداوند مرا ببخشد و لحظه ای من را به خود وانگذارد و ضمن عفو و بخشش از کلیه دوستان و همشهریان امید است خداوند عبادت همگی را در راهش قبول بفرماید و امیدوارم که خداوند به شما پدر و مادر عزیزم صبر عنایت فرماید.
پدرجان من عقیده دارم به فرموده اماممان و روح خدا، اگر بکشیم یا کشته شویم در هر دو حال پیروزیم.
من زندگی زیر بار ظلم را قبول نخواهم کرد و مرگ سرخ را بر این زندگی ترجیح می دهم.
به من الهام شد که به آرزوی دیرینه ام، شهادت، خواهم رسید اما افسوس می خورم که 18 سال از عمرم می گذرد و هنوز اندر خم یک کوچه ام.
پدر عزیزم، درود خدا برتو باد که با امضای رضایت نامه ی من در حقیقت شهادت نامه ام را امضا کردی.
در پایان مقداری حساب با برادران داشتم که اسامی آنها را یادداشت کرده ام، تصفیه نمایید.
یک ماه هم روزه قرض دارم امید است قضایش را بدهید.
دیگر عرضی ندارم.
بِسْمِالله الرََّّحْمنِ الرََّّحیمِ
منالمؤمنینرجالصدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضینحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا.
«قرآن کریم- الاحزاب آیه23»
سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، از اسوهای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، از شیر بیشة نبرد و عارف شبهای قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.
سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالکاشتر جنوب لبنان و حمزة کربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا که حتی نمیتوان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نبایست انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نمایئم، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمیشود توصیف نمود و سنجید.
این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران.
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد.
وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشتة الکترومکانیک فارغالتحصیل شد و یکسال به تدریس در دانشکدة فنی پرداخت.
وی در همة دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد و پس از تحقیقاتعلمی در جمع معروفترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا –برکلی- با ممتازترین درجة علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.