پ ن: هر محجبه ای لزوما با حیا نیست، اما هر با حیایی لزوما با حجاب است!
پ ن2: جمله بالا با تغییر در چند کلمه شامل آقایون هم میشه!
پ ن: هر محجبه ای لزوما با حیا نیست، اما هر با حیایی لزوما با حجاب است!
پ ن2: جمله بالا با تغییر در چند کلمه شامل آقایون هم میشه!
می خواهید باور کنید! می خواهید باور نکنید ولی خط مقدم دشمن ، پشت بام خانه شماست ... !
چه در زمینه فرهنگ ، چه سیاست ، چه افتصاد و ...
به عبارت دیگر جنگ از این نرم تر نمی شود !!
دشمن سربازی به درون خانه ها فرستاده که هر چه بخواهد به راحتی انجام خواهد داد! آیا این یک پیروزی بزرگ برای دشمن و یک شکست تاریخی برای ما به حساب نمی آید؟!
در میدان جنگ سخت پدران ما با سختی و البته افتخار، پیروزی را از آن خود کردند و لی ما در جنگ نرم چه کردیم ؟!
تسلیم سربازی شدیم که حتی بی ناموسی را بین خانواده ها رواج می دهد!
تعطیلات نوروز در پیش است و مثل همیشه بزرگترین نگرانی همه ما در کنار خوشحالی ناشی از بیکاری، گذراندن مفید تعطیلات و استفاده از آن برای کاهش فشار و استرس روزهای کاری و شلوغ قبل و بعد از آن است. با هم چند راهکار ساده را مرور می کنیم.
1. برای خانواده و دوستان وقت می گذارند.
این مورد برای آن دسته از افرادی اهمیت دارد که در طول هفته برای عزیزانشان زیاد وقت صرف نمی کنند.
2. ورزش می کنند.
همه باید ورزش کنند و اگر نمی توانید 4 یا 5 روز در هفته ورزش کنید، باید در تعطیلات آخر هفته این کار را بکنید تا جبران روزهای دیگر بشود. این فرصت بهترین زمان برای باز شدن ذهن و خلق ایده های نو است. همچنین می توانید روابط خود را گسترش دهید و با افراد جدیدی آشنا شوید.
یکوقت است که ما پیرمردهایى که از دورهى انقلاب باقى ماندهایم، ما انقلابى باقى ماندهایم اما جوانهاى ما از دست رفتهاند؛ مىبینیم اینجورى نیست. ما امروز، جوان انقلابى بسیار داریم، در سرتاسر کشور داریم، از همهى قشرها داریم، در دانشگاهها بسیار داریم، جوانى که هم متدین است، هم انقلابى است.
[به اعتقاد من این جوان از جوان انقلابى اولِ انقلاب شأنش بالاتر است]
وبلاگ سبک زندگی بیست نوشت
وبلاگ گل سرخ و چادر من نوشت
با اصرار می خواست از طبقه ی دوم آسایشگاه به طبقه ی اول منتقل شود. با تعجب گفتم : « به خاطر همین من رو از دزفول کشوندی تهران! »
گفت : « طبقه ی دوم مشرف به خوابگاه دخترانه است. دوست ندارم در معرض گناه باشم».
وقتی
خواسته اش را با مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم نیش خندی زد و با لحن خاصی
گفت : « آسایشگاه بال کلی سرقفلی داره ، ولی به روی چشم منتقلش می کنم
پایین».
وبلاگ بیست نوشت
وبلاگ سرمشق زندگی نوشت:
سر شب سید جواد ویرش گرفت که مجلس دعای توسل راه بیندازد. هر چه گفتم: «سید جان! قربان جدت! آخر کجا دیدی شب عید بیایند و گریه کنند و دعای توسل بخوانند؟» که بهم براق شد و گفت: «دعای توسل و مناجات که شب عید نداره.» دیدم حرف حق می زند. بچه های دیگر هم قبول کردند.