دورانی که دکتر جان فرت فرت موضوع انشا میدهند و پرسش هایی از قبیل مهر قصه ساز می شود..
دورانی که در آن ما هم مثل دکتر سلامی ها میگوییم:
این بیست و یکمین قسمت از مجموعه طنز های انتقادی است..
ملــــــــــت :}
به نام خدا...
قبل از هرحرف و سخن و شکر افشانی خاصی فرا رسیدن مهر ماه را به تمام دانش آموزان عزیز تسلیت عرض می نماییم...
درک میکنیم...
شکست بزرگی است...
هعی روزگار...
و اما کامنت های برگزیده ی هفته ی پیش:
حالا اون نیست من با حفظ سمت غلط املایی میگیرم هفته مربوط به فانوس جزیره برای این حرف ها:
سلام علیکم
البته غلط املایی داشت ها بازم این متن شما ، که دوست ما رزمنده میان و غلط های املایی را می گیرند ، که اگه میخواید سرمشق بهتون نده سریع تر درستشون کنید (لبخند)
و اما راجع به فرهنگ باید بگم که بیشتر ما بی فرهنگی میکنیم تا فرهنگ کاری ، ضمنا خیلی از اینها منظورشان چیز دیگری است
شما باید بپرسید که اصلا فرهنگ چیست ؟
به چه کاری کار فرهنگی می گید ؟
وقتی اینها را تعریف کردند و گفتند اونوقت میتونیم نقشه راه بنویسیم که کار فرهنگی بکنیم ، من یه دید به معقوله فرهنگ دارم ، شما یک دید و آنها دید دیگری ..
عاقبتتون بخیر / یاابوتراب
آن معقوله ی فرهنگ هم که فرمودید بنده ی حقیر کم تا کتی با آن موافق می باشم(!)
و اما کامنت این یارو همین جوری هم پررو هست، تو پاکت امیدوارش کنیم که بیشتر هم پررو نشه ی هفته ی گذشته مربوط به سرکار نقاش باشی برای این حرف ها:
بسم الله الرحمن الرحیم
بعله..
خیـــــــــــلی ممنـــــــونم..
و دلنامه ی مجنونی هفته مربوط به جناب آقای علی اکبر مجنون الحسین با این حرف ها که خواندنش خالی از لطف نیست:
بسم رب الحی روحنافداک
و در آخر بگذار دستتو ببوسم هفته مربوط به سرکار خانم مهدیه 20 با یک جمله ی طـــــــلایی:
هه از روحانی مچکریم گذشته عزیز، باس بگیم روحانی بیا دستت ببوسم
بله سپاس و تقدیر و تشکر و تجلیل (!) از تمام دوستانی که با کامنت هاشون روح اینجانب رو شاد می نمایند..
و اما انشا..
بعله..
ما با خودمان درگیر بودیم که بین چند موضوع کدام را انتخاب کنیم که دکتر جان لطف فرمودند و منت بر سر ما نهادند و پرسش مهری طرح نمودند که به نظرمان حتی از آن مسئله ی جناب آقای فریدون هم دسته اول تر (!) آمد و چنین شد که عزم را جزم نمودیم و تمام ایده ها و موضوع ها را کنار زدیم و پرداختیم به:
پــرســـش مهــــــــــــر...:(
عاخ یادمان افتاد...
اصلا این لفظ اول مهر ماه و روز اول مدرسه فقط تا دوران دبستان برای انسان شوق و ذوق به ارمغان می آورد...
من الان میدانم دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان چه میکشند..
روز اول مهر نیز فوش درون پاکتی است برای خودش به جان شما...
من به تمام این عزیزان همدردی عمیق خود و بروبچ رزمنده ی مجازی را اعلام نموده و خود را با صمیمیت تمام در غم ایشان شریک میدانم...
خب دیگر برسیم به پرسش مهر...
امروز که سخنان دکتر جان را می شنیدم، زمانی که پرسش خود را اعلام کردند به ناگاه ذهن این حقیر هم درگیر این موضوع شد که واقعا چگونه منابع آبی را نگه داری و استفاده کنیم؟؟؟...
در وهله ی اول مطلبی در این درباره به ذهن حقیر خطور کرد که عجیب قابل تامل و تدبر و تدبیر و امید(!) بود و آن اینکه ابتدایی ترین روش این است که آب را هم مانند بنزین جیره بندی کنند و ماهیانه برای هر شخص 60 لیتر آب کنار بگذارند و این گونه است که منابع آب کفاف می دهند و دیگر با بی آبی مواجه نیستیم.
البته شایان ذکر است این مقدار هم به نسبت شغل افراد میتواند متغیر باشد...
از روش های دیگر آن است که فوق العاده شیک و مجلسی، استفاده از آب و منابع آن را مختص آقازاده ها و آنهایی که پشتشان گرم است و ایضا مهمانان آن میهمانی کاخ سعد آباد که هنوز یادمان نرفته و کسانی که در جشن یک سالگی دولت اعتدال شرکت کردند و کسانی که برای دست بوسی خدمت حاج آقا خاطره رسیده اند و خلاصه از ما بهتران قرار دهند و ملت هم آب میخواهند چکار؟
خودشان به حال خوشان فکری بکنند..
والا..
راه کار سومی که به ذهن اینجانب میرسد این است که فعلا کلا بی خیال کمبود منابع آب شویم و برای آینده ی نه چندان دور هم خدا بزرگ است و نمیشود که از امروز غصه ی فردا بخوریم...
این مسائل را بی خیال که دنیا دو روز است و زندگی صد سال اولش آسان و خوش است(!)
والا...
راه حل بعدی این است که در صورت امکان و با نهایت معذرت خواهی، سوپر استار های گرامی مملکت در این بی آبی دست از چالش های آب یخ و دعوت یکدیگر به این چالش بردارند و سرگرمی دیگری برای خود پیدا کرده که بیکار هم نباشند...
و پنجمین راه مدیریت بحران از نظر این حقیر و سایر دانشمندان این است که از طرفی به وسیله ی رسانه های مختلف از جمله تلویزیون برای استفاده ی درست و بهینه از منابع آب فرهنگ سازی شده و از طرف دیگر جدا سازی آب شرب و غیر قابل شرب و استفاده از آب های غیر قابل شرب برای مصارفی چون کشاورزی و غیره.
که البته از آنجایی که خزانه ی دولت خالی است و بودجه ندارند و این کار زمان بر است و این حرف ها به نظر نشدنی می آید و کلا بهتر است بی خیال شویم و ..
واما...
نتیجه گیری:
بعله..
ما اصولا از ان دست عادم هایی هستیم که برای هر معضل چندین راه کارآمد و مناسب ارائه می دهیم که نمونه ی آن را در بالا مشاهده و مطالعه نمودید....
و من الله التوفیق
ســـــرباز صفـــر وطــــن
برگرفته شده از bloggers.blog.ir